جدول جو
جدول جو

معنی های ها - جستجوی لغت در جدول جو

های ها
های های، هایاهای، شور و غوغای ماتم زدگان، صدای گریۀ مصیبت زدگان و واقعه دیدگان:
های و هوئی میرسد امشب به گوش هوش باز
همنشین از گریۀ پرهای ها معذور دار،
میرزامؤمن استرابادی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
های ها
هیاهو شوروغوغا، فریاد وناله ماتم زدگان: (های وهویی میرسد امشب بگوش هوش باز همنشین ازگریه پرهای هامعذوردار) (مومن استرابادی)
تصویری از های ها
تصویر های ها
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از های های
تصویر های های
صدای گریه وناله، شور و غوغای ماتم زدگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاف هاف
تصویر هاف هاف
بانگ سگ به ویژه سگ پیر
فرهنگ فارسی عمید
به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد، (برهان)، کلمه تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب، (ناظم الاطباء)، به معنی هایاهای که شور و گریۀ مصیبت زدگان است، (برهان)، شور و غوغای ماتم زدگان، (ناظم الاطباء)، هایاهای:
بزد دست و ببرید رومی قبای
برآمد خروشیدن های های،
فردوسی،
چنان آفریند که آیدش رای
که ماندیم و مانیم با های های،
فردوسی،
تا ترا زین پیرهن خود نیست ای جاهل خبر
روز و شب مانده ازینی های های و مفتتن،
ناصرخسرو،
از خداخواهم دل دیوانه ای
های های گریۀ مستانه ای،
(از انجمن آرا)،
صد بار بیش مردم و از بس که بی کسم
یک های های گریه ام از خانه برنخاست،
لسانی شیرازی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هاف هاف
تصویر هاف هاف
آواز سگ (خاصه سگ پیر) هفهف عفعف عوعو پارس، سگ (در زبان کودکان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هایاهای
تصویر هایاهای
شوروغوغای ماتم زدگان: (مجلس عشرتت به هویاهوی گریه دشمنت به هایاهای) (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های وهو
تصویر های وهو
شوروغوغا هیاهو: (های وهویی میرسد امشب بگوش هوش باز همنشین ازگریه پرهایهامعذوردارخ) (مومن استرابادی)، ناله وافغان درمصیبت وماتم. یا های وهو برگرفتن، هیاهوسردادن شوروغوغابرپاکردن: (لب خوشدلی های وهوبرگرفت گل خریم رنگ وبوبرگرفت) (ظهوری ترشیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های پر
تصویر های پر
اپر ابر پیشوندی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاه هاه
تصویر هاه هاه
کلمه تهدید، حکایت خنده خندنده، حکایت نوحه نوحه سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاپ هاپ
تصویر هاپ هاپ
صدای سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاف هاف
تصویر هاف هاف
((اِصت.))
آواز سگ (خاصه سگ پیر) هفهف، عوعو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
سنين
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
Years
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
années
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شادی، هلهله
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
년들
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
سالوں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
বছরগুলো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
ปี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
miaka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
yıllar
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
שָׁנִים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
वर्षों
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
tahun
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
годы
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
jaren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
años
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
anni
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
anos
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
роки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
Jahre
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
lata
دیکشنری فارسی به لهستانی